یادگاری به کاپیتان؛ خفگی انسانیت در تبریز
بهنظر میرسید، روزهای تیره تراکتورسازی با مالک جدید به پایان رسیده؛
بازیکنهای خوب به تبریز آمدند و محدودیت مالی، معنایی در تیم ندارد و سرمربیهای بادانش در راه تبریز هستند؛
دیگر طرفداران تراکتورسازی با کسب سهمیه سیرآب نمیشوند و آنها فقط قهرمانی لیگ را میخواهند.
تیتیها با این قهرمانی هم، انتقام تلخترین شادی تاریخ لیگبرتر را میگرفتند و هم ویترین تقریبا خالی باشگاهشان را با این جام تزئین میکردند.
فصل نقلوانتقالات بهشت تراکتوریها
فصل نقلوانتقالات بهشت تراکتوریها بود، در هر زمانی که زنوزی اراده میکرد،
آنها ستاره باکیفیتی را به تبریز میآوردند، ستارههایی که اگر تیمی،
یکی از آنها را داشت به قهرمانی فکر میکرد.
آنها سه کاپیتان تیم ملی یعنی دژاگه، شجاعی و حاجصفی را به تبریز آوردند.
استوکس، لیاروین و سوگیتا هم به آنها پیوستند تا تراکتورسازی به معدن الماس هر مربی تبدیل شود؛
سرنوشت مربیان
اما هیچ مربی در تراکتور دوام نمیآورد، توشاک خیلی زود رفت و پشت سرش را هم نگاه نکرد
و تقوی هم که با تراکتورسازی، تازه به الماس رسیده بود، از آنها جدا شد و برف تبریز را ندید.
بازهم زنوزی و پولهایش بهکار تراکتور آمدند و این بار یکی بهترین مربیان بلژیکی را به ایران آوردند.
آنها فوتبال هجومی تقوی را فوتبال محافظکارانه لینکز عوض کردند،
حتی وقتی لیکنز گفت «قول قهرمانی نمیدهم.» به او اعتماد کردند،
چون چیزی برای از دست دادن نداشتند، تمایل ویرانگر به بردن جام قهرمانی آنها را کور و کر بود.
دیگر به هیچ چیز معتقد نبودند و فقط جام قهرمانی را میخواستند.
شروع روز های شوم
باخت به سپیدرود در رشت، آنها را تاحدودی از یک قهرمانی دیگر دور کرد؛
اما شایعه تبانی فروزان و تصمیم بحثبرانگیز زنوزی درمورد حذف او، تنها باعث غرق فروزان در این دریا نشد،
بلکه خشم خفته هواداران این تیم را نیز بیدار کرد، خشمی که بدترین اتفاق لیگ امسال را رقم زد.
روز جمعه جو استادیوم یادگار امام، بدتر از همیشه بود؛
شعار علیه فروزان و تشویقهای پیدرپی اخباری اولین جرقه را برای یادآوری گذشته زد؛
اما وقتی گل پیکان روی اشتباه اخباری به ثمر رسید، ورزشگاه مثل کتابخانه ساکت شد.
دیگر تشویقها ادامه پیدا نکرد، دیگر خبری از شعار برای قهرمانی نبود؛
استادیوم، بهجایی برای تمام شدن رویا تبدیل شده بود. بازیکنان مثل چند فصل گذشته «بیغیرت» خوانده شدند
و از داور طبق معمول، با تکرار پشت سر هم «بیشرف» استقبال شد.
بازی که تمام شد، تازه جنجال اصلی شروع شد.
تماشاگری خود را به زمین رساند و با یک سیلی، از خجالت مسعود شجاعی در آمد؛
اتفاقی که مانند چنگی بر گلوی انسانیت و ذات فوتبال بود.
حمله به یک بازیکن، آن هم در شرایطی که بازیکنان شرایط بدی را تجربه میکنند، باعث جنجال جدیدی شد.
دژاگه با استارتی سریع به سمت مهاجم حملهور شد و اگر دخالت بهموقع اطرافیان نبود،
شاید اشکان دژاگه هم نقش قاضی و مجری قانون را با هم اجرا میکرد و هوادار را به بدترین شکل ممکن تنبیه میکرد. دعواهای یادگار به همینجا ختم نشد و شورش طرفداران تراکتور،
موجب این شد که نیروهای امنیتی حتی به استفاده از ماشینهای آبپاش برای ختم ماجرا روی بیاورند.
سریال تلخ ورزشگاه یادگار امام
سریال یادگار امام و تراکتورسازی ادامه خواهد داشت؛
اما تاریخ پخش قسمت بعدی آن فعلا معلوم نیست و اگر باشگاه تراکتورسازی،
این بار هم به استفاده از تاکتیک تکراری «اینها طرفداران تراکتورسازی نبود» روی بیاورد و بالاخره، خود را مقصر نداند در قسمت بعدی، تبریز و فوتبال ایران شاید شاهد، خط ثابت مرگ باشند؛ همانطور که جمعه، انسانیت در یادگار امام خفه شد.
علیرضا جوادی
میدونم راس میگی ولی تیتر خبرت خوب نیست…