رویاپردازی با سرمربیای که نه گواردیولاست و نه مورینیو
پرده اول
همگی میلان پر از ستاره را بخاطر داریم و مشخصا میلان دهه اول قرن ۲۱ که ۳بار به فینال لیگ قهرمانان اروپا رسید و دو بار جام قهرمانی این تورنمنت را به خانه برد. میلان آن سالها پر بود از فوقستارگانی که مهاجمانش کابوس مدافعین هر تیمی بودند (مدافعینش از بهترین مدافعین تاریخ فوتبال). اما پائولو مالدینی، الساندرو نستا، کاخا کالادزه، کاستاکورتا، فیلیپو اینزاگی، کلارنس سیدورف، گتوزو و… پا به سن گذاشته و تقریبا بیجانشین بودند، جز کاکا که جوان بود. گالیانی هیچ جانشین مناسبی را برای ستارگانش نخریده بود و همان کاکا را هم به رئال فروخت. بعد از بازنشستگی بازیکنان بزرگی مثل الساندرو نستا، سیدورف، اینزاگی و فروش زلاتان و تیاگوسیلوا و جدایی آندرهآ پیرلو، ترکیب میلان پر از بازیکنهای بنجل و درجه چندمی مثل کوین کنستانت، ماریو یِپِس، کریستین زاکاردو، کیسوکه هوندا، گابریل پالتا، السیو چرچی و… شد.
از مشکلات بزرگ باشگاه میلان
یکی دیگر از مشکلات بزرگ چندسال اخیر باشگاه بزرگ میلان، نبود سرمربی درست و حسابی و در حد نام باشگاه بود. بعد از ماسیمیلیانو آلگری که با میلان یک اسکودتو و یک نایبقهرمانی را به دست آورد، لئوناردو، سیدورف، فیلیپو اینزاگی، میهایلوویچ، مونتلا، گتوزو و جامپائولو سکان هدایت میلان را به عهده داشتند و حالا استفانو پیولی سرمربی میلان است. ترکیب این بازیکنان با مربیان اکثرا کمتجربه و نابلدی که صرفا ستارگان دوران بازیگری خودشان بودند، میلان را نه تنها از قهرمانی، بلکه از کسب سهمیههای اروپایی هم دور کرد.
برلوسکونی بعد از ۳۱ سال پر از افتخار، باشگاه را به چینیها فروخت. مالکان چینی، مدیریت باشگاه را به فاسونه و میرابلی سپردند و آنها مبلغ گزافی را خرج بازیکنان بیکیفیت کردند!!! نتیجه هزینهای حدودا ۲۵۰ میلیون یورویی، بازیکنان بیکیفیت و ضعیفی مثل فابیو بورینی و نیکولا کالینیچ شد. اشتباهات فاسونه و میرابلی میلان را در قانون فیرپلی مالی گرفتار کرد. بدهی مالکان چینی به شرکت مدیریت الیوت، مالکیت باشگاه میلان را بعد از یک فصل که با فاجعه مدیریتی همراه بود، به مالکان آمریکایی رساند. هدف الیوت برگرداندن میلان به سطح میلان بودن و فروش آن است. حالا آن دسته از هواداران فوتبال که آن میلان رویایی را به یاد دارند و خودِ طرفداران دو آتشه میلان، امیدوارند به آینده.
پرده دوم
بورسیا دورتموند بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۵ سرمربیای داشت که این تیم را به همهجا رساند. بایرن مونیخ را به چالش کشید و ۲ قهرمانی و ۲ نایبقهرمانی بوندسلیگا را به دست آورد. یورگن کلوپ، در چمپیونزلیگ رئال مادرید را تحقیر کرد و تیمش را به فینال این رقابتها رساند. طبیعیای است که همچین مربیای مانند گواردیولا و مورینیو حاضر نباشد به تیمی برود که حتی سهمیه چمپیونزلیگ را هم ندارد. حاضر نباشد به تیمی برود که توانایی هزینههای سرسامآور برای خرید بازیکن را نداشته باشد. اما کلوپ طبیعی نبود. اون به تیمی رفت که فصل قبلش ششم شده بود و این فصل هم جایگاه خوبی در جدول نداشت.
مثل منچسترسیتی و یونایتد و تیمهای گواردیولا، بازار را شخم نمیزد. کلوپ حتی آنچنان تغییری هم در ترکیب لیورپول نداد. هنوز فرمینیو، اوریگی، لاورن، میلنر، مورنو و… از ترکیب برندان راجرز در تیم باقی ماندهاند و ستارهای مثل کوتینیو از لیورپول جدا شده است.
کلوپ اولین افتخار را در فصل اول به دست آورد و لیورپول را به فینال لیگ اروپا رساند. سال بعد محمدصلاح را، بازیکنی که مورینیو او را نخواست، با مبلغ ۴۰ میلیون پوند از رم و سال بعد از آن فندایک را با ۷۵ میلیون پوند از ساوتهمپتون خرید و کلوپ، تیم راجزر را به فینال چمپیونزلیگ رساند. با سیمون مینیوله، کاریوس، آلبرتو مورنو، سولانکه و… سال بعد کلوپ، یک دروازبان خرید و اینبار چمپیونزلیگ را بعد از دوبار ناکامی در فینال، فتح کرد. لیورپولی که به یک تیم متوسط و معمولی تبدیل شده بود، با کلوپ به تیمی تبدیل شد که حالا همه از آن هراس دارند و بعد از ۳۰ سال، شانس اول قهرمانی پرمیرلیگ است.
پرده سوم
یورگن کلوپ به تازگی با لیورپول تمدید کرده، اما بعداز پایان فصل، اگر گازیدیس و مالدینی، به او پیشنهاد دهند و پروژه بازگشت میلان برایش جذاب باشد، چرا قبول نکند؟ بعد از ساختن دورتموند و لیورپول، حالا میلانی را بسازد که نسبت به ابتدای حضورش در انگلیس، حداقل یک دروازبان و یک مدافع خوب را دارد. رویای سرمربیای که نه گواردیولاست نه مورینیو، برای هواداران میلان به شدت جذاب است؛ کاش برای ایوان گازیدیس هم جذاب باشد.